با هزار خاطره و خط و خیال رو به درگاه زمان می تازم

سمت سیاره ی سودای دلم با گل سرخ زمین همرازم

کودکی هامو یه جا جا می کنم در دل خاطره بغچه ی یشم

بغل بغض بلوغ و لبه ی بوسه عشق دل دل و دلهره و خنده و خشم 

.

کلیک به سمت دنباله شعر

خدای را سپاس که کلاغهای قصه به خانه ی اول بازگشتند و

گنجشکک اشی لشی با پرچم رنگین کمان در آسمان قفس

برخط مقدم  نبرد ِ جفت ، فریاد رهایی سر می دهد !

تصویرگر . رنگین سر .نگاره ی  بازی ساز !

این سو حوالی ما چه میکنی ؟!

گفت : کنج دلم . دلتنگ همین گوشه کنایه های ناب بودم !!!

.

وقتی که خوابیدی وقتی چشات بازه

با کهنه شادی ها . با هر غم تازه

گاهی که دلسردی گاهی که سرگرمی !

یا شور و شر گونه یا گونه ی شرمی

یک حس و حال راز دستاتو می گیره

دلکوبه تا مرز خیز خطر می ره

اگه داراب دلتنگی قد باغ بنفش باشه

رو سیم تلگراف خونش هنوزم لنگه کفش باشه !

یه طفل پاپتی بازم تو باغ گلرخ نازه

هنوز چشماش میخنده هنوزم خاطره سازه

اگه سوسن رسومُ بشکنه تا لاله زار باشه

شیله ی شوریده و شرجی شط

اول عشقه غزل خط به خط

کار کلمبوس و شب فتح نور

کار درست تو و باقی غلط

کولی و تشمال میاروم ،حال نداری ؟! حال میاروم

دستک و دستمال میاروم واسه لبات خال میاروم 

.

 عطر مسحور لباس سر چوبی که خود مشک شده

جای لبهای تری مونده رو آیینه من خشک شده

پنجره رو کی شکسته تا که باقی خیالت بپره ؟!

پس کدوم شب یا که رومه میدونه تو دلم چه خبره ؟!

پیر نشو .پیر نشو که جوون مرگ نشم

نزار توی فصل خزون عاقبت برگ نشم

.

این اثر چندی پیش بر رخداد  کوچ ساخته شد

ای آسمان روشن . ای آسمان خاموش

یادم تو را فراموش . یادم تو را فراموش

ما عهد بسته بودیم با ماه و ابر و بارون

با پولکای سربی . خورشیدک چراغون

باید در این تباهی در این سرای قرضه

.

تو بازار عشقبازی پست مدرن که مبنای نرخ بیضه نیچه بود

توی محفل تار روشنگری فقط حضرت عشق بازیچه بود

کلیسای ربانی مهرورز شب غسل تعمیدی مختلط

من و ژان وار ژان و ویکتور هوگو توی خونه پی کوزت

یه تندیس شمبول از میکل آنژ تب فمینیستی و شلوار خیس

مازوخیست همخوابگی با تن مسیح هوسباز کازانتزاکیس

.

.